دوستم و همکلاسیم شیرازیه و دیروز با خونوادش اومدن خونمون " با اصرار ما " اومدن ، الان رفتن که وسایلشو خوابگاه پیاده کنن و بعدش خونوادش برگردن شهرشون...
خونواده خوبی داره و من دوسشون دارم ...
اینکه پیشمون بودن خوش گذشت ، ولی یه قضیه که مربوط به اونا نیست داره اذیتم میکنه
کاش میشد سر به بیابون بذارم ، یا از خونمون فرار کنم
خیلی خوشحالم که دانشگاه شروع میشه و بیشتر وقتا خونه نیستم
نمیدونم چیکار کنم این مشکل حل شه ، میترسم با دعوا یا صبر بدتر شه
فقط از خدا میخوام اگه قراره هنوزم زجر بکشم پس منو بکشه راحت شم... #بغل...
برچسب : نویسنده : fatem79eh بازدید : 50