#کمی_درد_و_دل

ساخت وبلاگ

یه کم درد و دل دارم باهاتون

درد و دل اول:

راستش توی قلبم خیلی ناراحتم بخاطر نمره هام ولی توی ذهنم همش به این فکر میکنم ترم بعد چیکار انجام بدم که موفق بشم...

ولی حرفهای مامانم داره امید رو ازم میگیره ، همش میگه دیدی گفتم توی تشکل ها فعالیت نکن؟ دیدی گفتم زود بیا خونه؟ دیدی گفتم بیشتر بخون؟

من میدونم نهایت تلاشمو انجام دادم ، ولی شاید مطالعه ای که داشتم درست نبوده و یا چون سرکلاسها کامل نبودم این اتفاق افتاده ، قید تشکل هم زدم ولی میدونم طول ترم جمعاً ۵ ساعت هم جلسه هاشو نرفتم و با اینکه دبیر بودم فعالیت نکردم.

الانم سردرد خیلی شدیدی دارم و بازم مامانم اس ام اس میده دیدی گفتم تشکل نرو؟ الان داری غصه میخوری که سردردی و ....

هرچی هم بهش توضیح میدم ربطی به تشکل نداره متوجه نمیشه

پ.ن: چون نمیخواد بابام متوجه بشه اس ام اس میده

****************

درد و دل دوم:

هرچی دارم بزرگتر میشم ، بیشتر دارم توی قلبم دوستامو از دست میدم.

روابط ظاهری رو حفظ کردم ولی توی باطنی چون باطن آدم ها رو متوجه شدم دیگه قبولشون ندارم

آدمای منافق ( دو رو ) رو دوس ندارم

اونی که در ظاهر خودشو خوب و مهربون نشون میده ولی باطنش با ظاهرش فرق داره رو دوس ندارم

اونی که فک میکنه خیلی سیاست داره و خبر نداره من متوجه میشم ولی به روی خودم نمیارم رو دوس ندارم

زرنگی آدما رو دوس ندارم

دروغگوییشون دوس ندارم

***************

درد و دل آخر:

خوابم میاد حوصله ندارم بنویسم شب بخیر

+ نوشته شده در سه شنبه چهارم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 0:13 توسط fatem79eh  | 

#بغل...
ما را در سایت #بغل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatem79eh بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 16:45